خراسان در بعضی مآخد
نویسنده: مایل هروی
منبع: فصل نامه فرهنگی، ادبی و پژوهشی حجت، سال دوم، صفحه ۲۸- ۳۳، شماره اول، شماره مسلسل پنجم، حمل- جوزا
ذکر خراسان و حدود و ثغور آن در بسا سر چشمهها چه مجمل و چه مفصل آمده است نگارنده در این نبشته کوتاه تنها به چند اثر نگاهی افگنده است که پندارد برای خوانندگان گرامی خالی از دلچسپی نخواد بود.
خراسان سر زمین شرق( خاور زمین) معنی میدهد(۱) «خر» به معنی آفتاب، آسان شکل دیگر آیان جای آمدن را میرساند. به گزارش دیگر «ابن دعقل نسا به روایت میکند که خراسان و هیطل فرزندان عالم بن سام بن نوحند که خراسان بدین مکان ساکن شد نامش بماند و هیطل از آب بگذشت آنجا ساکن شد و آن موضع راهیا طله بدو باز خوانند» . بعضی گفته اند خرسان( آفتاب مانند)(۲)
چنانکه میدانیم، در حوزه شرقی ایران باستان، خراسان گسترده است. و پیشینه خراسان را ظاهرا از دوره ساسانیان که فردوسی در چهار بهر قلمرو انوشیروان را در شاهنامه بذکر آورده مییابیم که یک بهر آن خراسان نامیده شده است.
جهان را ببخشید در چهار بهر و زو نامزد کرد آباد شهر
نخستین خراسان از ان یاد کرد دل نامداران بدو شاد کرد(۳)
و در زین الاخبار گردیزی در دوره اردشیر بابکان ۲۴۱م جهان به چهار اصبیهبد بخش بندی شده که یک بخش آن اصبیهبد خراسان نامیده شده است.
میرسیم به نکته دیگری که خراسان به چهار ربع بخش بندی شده و چهار کرسی آن عبارت از مرو وبلخ و هرات و نیشابور بوده است.
به روایت گردیزی« و ارد شیر مر خراسان را چهار مرزبان کرد: و هر مرزبان بلخ و تخارستان و مرزبان ماورالنهر مرزبان هرات و پوشنگ و بادغیس و می شاید که ارباع خراسان نیز از وقت ساسانیان بلکه بیشتر شکل و مرزبندی یافته و در معجم البلدان یا قوت حموی خراسان دارای چهار ربع اول ربع ابر شهر شامل نیشاپور، قهستان وطبسین و هرات و فوشنج و بادغیس و طوس ربع دوم مرو شاهجان و سرخس و نساوابیورد، مروالرود، طالقان و خوارزم ربع سوم فاریاب، جوزجان، تخارستان، اندراب، بامیان، بغلان، ولوالج ورستاق و بدخشان ربع چهارم ماوراء النهر ازبخارا تاشاش سغد و فرغانع و سمرقند.»
(معجم البلدان، ج۱، ص ۴۵۱)
در تاریخ تمدن ایران ساسانی گویا یک محقق ارمنی از جغرافیای بطلیموس روایت میکند و فلات ایران را به چار ناحیه تقسیم میکند که ناحیه مشرق را خراسان یاد کرده است.
( رک ج۱، ص ۳۲۰، تاریخ تمدن ایران ساسانی)
از این گزارشها بدین باور میرسیم که نام خراسان در زمان ساسانیان رواج داشته و در آن وقت گستردهتر بوده است و بطلیموس نیر خراسان را به ذکر آورده است. در ( حدود العالم) از طرح و بخش بندی ربع خراسان یادی و ذکری نرفته است. جای یاد آوری است که از این ارباع ابن فقیه همدانی البلدان (۴) تالیف شده در اخیر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری یاد کرده است.
طرح ارباع خراسان را حافظ ابرو از همه جغرافیه نویسان عرب بگونه رساتر و روشنتر نوشته است.
حافظ ابر و زمین خراسان را در طول از بسطام تا غزنی تخمینا دو صد فرسنگ میداند و در عرض از سجستان تا آب آمویه را نیز دوصد فرسنگ یاد کرده است و یک سر دیگر آن را که در وسط اقلیم چهارم قرار دارد بیشتر دانسته است.(۵)
کرسیهای چهارگانه خراسان که عبارت از بلخ، مرو، هرات و نیشابور است مضافات و حومهیی دارد و حافظ ابر و چهار شهر خراسان را از زبان انوری تذکر میدهد:
چهار شهر است خراسان را در چهار طرف
که وسطشان به مسافت کم صد در صد نیست
در این گفتار انوری مسافت هر کرسی خراسان را با یک دیگر مساوی دانسته است. این سخن هر چند شاعرانه باشد این چهار کرسی گویا در طول تاریخ مراکز فرهنگی و آبادانی بوده، از پر نفوس ترین شهرهای خراسان بحساب میرفتهاند که از مدنیت بزرگ بر خوردار بودهاند.
نگارنده در تمام کتب جغرافیای تاریخی عربی نویسان مراجعه نکرده و منظور صرف این مطلب بوده است که، دیده شود خراسان در حدود العالم و جغرافیای حافظ ابر و با چه تفاوتها و مرزها در شمار آمده است.
خراسان در کتاب حدوالعالم و سیعتر تجلی کرده است. زیرا در دوره سامانیان از بخارا تمام خراسان اداره میشده و مرز خراسان وسیع بوده و حتی برخی از جغرافیه نویسان بخارا و سمرقند را نیر بحساب خراسان آوردهاند که در سطور بالا تذکر یافت. و اما صاحب حدود العالم ماوراءالنهر را از مضافات خراسان در قلم نمی آورد(۶)
آنگاه خراسان و حومههای آن را در زیر دو عنوان ذکر مینماید، از بخارا و سمرقند خبری نیست، بعد از خراسان ماوراءالنهر را یاد میکند« ناحیتی است کی حدود شرق وی حدود تبت است و جنوب وی خراسان است.» (۷)
و اما سیستان آن روزی و تمام مضافات آن در حدود العالم در شمار خراسان میآید، در حدود العالم غور زیر عنوان سیستان یاد شده در حالیکه در جغرافیای حافظ ابر و غور به ربع خراسان هرات تعلق میگیرد. پروان و بدخشان زیر عنوان و هم ردیف سیستان در حدود العالم یاده شده است در جغرافیای حافظ ابر و این دو شهر زیر عنوان ربع خراسان بلخ آمده است.
باور کردنی است که جغرافیای حافظ ابرو و حدود العالم چهار صد پنجاه سال و اندی بعد زمانی دارد باید تفاوتهایی در تشکیلات ملکی و یا در مرز بندی شهرها رخ داده باشد و جای دارد که به انبوه این نا همگونیهای گفتار و گزارشها رو برو شویم. و اما خراسان با شکوه با نامهای شهرکهای اصیل آن ما را بیاد گفتار مقدسی در احسن التقاسیم میاندازد که :« خراسان مطلع چراغ دنیاست و آب و باد خوش گوار دارد و مردمانش به سلاح، تجارت و دانش بینظیرند، حسن خوب و قامت رسا داردند.»(۸)
خراسان در حدود العالم مرزگستردهتری دارد و در آن روزگار گوزگانان مرکزیت داشته، اشبورغان و فاریاب که یهود گفته میشده با طالقان بحساب گوزگانان بوده است و بروایت حافظ ابر و شهرها و شهرکهای یاد شده به ربع خراسان بلخ پیوسته است.(۹)
واپسین گفتار اینست که خراسان در فاصله زمانی دو کتابی که ما بدان اشارت کردیم تفاوتهای دارد و باید هم داشته باشد. برخی کتب جغرافیای سیستان را از خراسان بیرون میکنند و برخی ماوراءالنهر را و برخی از آنها هر دو را شامل خراسان میدانند. البته ساختار چهار ربع خراسان که هر ربع آن با ربع دیگر توحید مسافت و ابعاد داشته و از طرف همسانی آب و هوا و صورت اقلیمی آن قسما مماثلت را میرساند در جغرافیای حافظ ابرو بروشنی یاد شده است.
و چندان که خراسان در حدود العالم شامل سیستان بزرگ است و در تالیف حافظ ابروسیستان از مرز خراسان بیرون است و از جانبی اگر باور کنیم که خراسان به تناسب قلمرو هیئتهای حاکمه وقت عرضی و گسترهیی داشته است این سخن تا چه حد مورد قبول و پذیرش خواهد بود. و اما هر دو جغرافیا نویس خراسانی (جوزجانی و هروی) همسنگ و همسنگر در فرهنگ بودهاند و هر دو همین محدوده مرز امروز افغانستان را با گفتار همسان خود خراسان می پندارد و باور مندند.
مراجع و مصادر:
۱- لسترنج، بحث خراسان چاپ ترجمه و نشر کتب، تهران ص، ۴٫۸ ترجمه محمود عرفان.
حدود العالم به کوشش منوچهر ستوده، سلاطین سامان بنام ملک شرق یاد شده اندص۶۹٫
عنصری شاعر نیز گویا سلطان محمود را بدین شعر شاه شرق خوانده.
آیا شنیده هنرهای خسروان به خبر
بیاز خسرو مشرق عیان به بین تو هنر
و با عروضی در گشایش پیشگفتار چهار مقاله علاءالدین جهان سوز را بنام سلطان مشرق یاد کرده پیشگفتار چهار مقاله عروضی سمرقندی، بکوشش قزوینی، تهران.
۲- رک جغرافیای حافظ ابرو، قسمت ربع خراسان هرات ص۲، چاپ بنیاد فرهنگ به تصحیح و کوشش مایل هروی.
جلد۵ شاهنامه ، دبیر سیاقی، ص ۲۰۰۷، گردیزی بکوشش استاد حبیبی، ص۴۴۰٫
۳- فردوسی از زبان انوشیروان تقسیم جهان و قلمرو او را به چهار بخش، بخشبندی میکند و یک بخش را خراسان یاد کرده .رک. قاموس الاعلام شمس الدین سامی. چ- ب ، به نام خراسان و عنوان پادشاهی نوشیروان، ج۵، سیاقی، تهران.
۴- ابی بکر احمد بن محمد الهمدانی المعروف به ابن فقیه البلدان، چاپ لیدن، در نام خراسان.
۵- جغرافیای حافظ، ابرو، ص۲ که با شاره شاه رخ در نیمه اول قرن نهم نوشته شده و تمام جغرافیههایی که از قبل از او موجود بوده است در دست داشته.
۶-پادشای خراسان اندر قدیم جدا بودی و پادشای ماوراءالنهر جدا و اکنون هر دو یکی است و میر خراسان به بخارا نشیند و آل سامانست و از فرزندان بهرام چوبین، ص۸۹، حدود العالم، بکوشش منوچهر ستوده، چاپ دانشگاه تهران.
۷- حدود العالم، ص ۱۰۵٫
۸- ربع خراسان هرات، حافظ ابرو، بحواله احسن التقاسیم، ص۲۹۴، بکوشش مایل هروی.
۹- حدود العالم ، بکوشش ستوده، ص۹۵٫